یا حی

 

یک هفته ی پیش، اولین تشییع جنازه ی زندگیم رو دیدم، مادر جوون و بیمار یکی از دانش آموزهام فوت شده بود.
از جزئیات کم اهمیت میگذرم، فقط اینکه جدای از حال بعد دیدن قبر و میت و فکر کردن به آخر دست و پا زدن هایی که خیلی وقتا بی فایده ن، بعد از اون روز بعضی روضه ها رو طور دیگه ای فهمیدم، غریبی و دل شکستگی امیرالمومنین ع برای حضرت فاطمه س رو.
سنگینی داغ دیدن، نه یه عزیز، نه یه جوون، همه ی عزیز هات، دونه دونه توی کمتر از یک روز.
برای اولین بار انقدر واضح حس کردم بعضی چیزها وصفشون با دیدنشون خیلی فرق داره، دیگه خدا نکنه آدم مبتلا بشه.
به هر حال نوشتم که پیشنهاد کنم برای اونایی که ندیدن حداقل یه بار این پایان بندی ناگزیر همه مون رو ببینن.

قصه ی دل _ پس سفر نوشت

این داستان: "ابر قهرمان ها از کجا می آیند؟" یا "چگونه سوپرمن شویم؟"

آخر داستان_ شنیدن کی بود مانند دیدن؟

رو ,ی ,یه ,بعضی ,دونه ,آخر ,نه یه ,برای اولین ,اولین بار ,بار انقدر ,روز برای

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

korean45 سفر im iman اخبار ژنراتور و موتور برق استحاله ی ذهنی tinalearnct کهکشان فایل 2 تبادل لینک vakil7 some time that be good break the laws